ناروننارون، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

نارون عزيزم

مهر 1392

ميخواستم نارون و اين ماه بفرستم مهد.. ولي هيچ جوري دلم راضي به اينكار نميشه... با اينكه يه مهد هم نزديك خونمون باز شده ولي حتي نرفتم ببينم محيطش چجوريه... البته نرفته هم ميتونم حدس بزنم چجوري ميتونه باشه. خلاصه كه فعلا دست نگه داشتم ببينم چي ميشه... هوا كه خنك تر بشه صبح ها ميبرمش پارك پانوان   دوشنبه 29 مهر تو محل كار باباي نارون يه جشني به مناسبت عيد قربان و غدير برگزار كرده بودن.. نارون جونم بهش خيلي خوش گذشت و تا ميتونست ورجه وورجه كرد.  تو شلوغی اصلا ترسی نداشت... خودش میرفت لابلای جمعیت و دوباره برمیگشت پیش من. چند بار رفت پیش گروه موزیک و به وسایلشون دست زد. دو سه بار هم رفت پیش رقص نور و گرف...
6 آبان 1392